یادش بخیر ...
یادش بخیر..... خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی !
یادش بخیر..... نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد!
یادش بخیر.....تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز!
یادش بخیر.....موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم!
یادش بخیر..... دهه فجر که می شد همه دنبال دوک خالی نخ می گشتیم تا باهاش شیپور واسه تشویق مسابقات فوتبال درست کنیم!
یادش بخیر .... ما که همیشه دنبال فرصت بودیم از مدرسه جیم بشیم اما یه هفته به عید مونده معلم میگفت میرم بیرون بیام هیشکی نباشه ها اگه باشه فلان و بهمان میکنم اما ما هم از قصد ازجامون تکون نمیخوردیم تا حرص آقا معلممون رو در بیاریم!
یادش بخیر..... پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
یادش بخیر..... زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون!
یادش بخیر..... یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود!
یادش بخیر..... ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
یادش بخیر..... که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
یادش بخیر..... پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
یادش بخیر..... آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !
یادش بخیر..... یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم !
یادش بخیر..... سر لوله ی خالی خودکار بیک رو تو پوست پرتقال یا نارنگی می کردیم بعد فووت میکردیم تا به سر و کله ی فرد مورد نظر بخوره !
یادش بخیر..... دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
یادش بخیر.....یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره!
یادش بخیر..... چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
یادش بخیر..... بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
یادش بخیر..... درب بطریهای کوچک پودر پنی سیلین رو توی نفت میذاشتیم و بعد چند روز پُف میکرد و ازش به جای مداد پاک کن استفاده میکردیم!خداییشم خوب پاک میکردن....
راستی چی شدن اینا...